حالم خیلی بده من قبلا آذر اینا بود عینک خواهرم رو اتفاقی شکستم کلی حرف بارم کرد و فلان نیم ساعت پیش اومد خونه رفت تو اتاقش دید عینکش نیست و شکسته انداخت گردن من درحالی که من امروز حتی اتاقشم نرفتم و داداشم تو اتاقش بود اومد کلی تهدیدم کرد بابامم اومد داشت کتکم میزد که نزد به جاش کلی بهم فحش داد و حرف بارم کرد و تهدیدم کرد کسی هیچی بهش نمیگفت مامانمم تازه الان اومده خونه همیشه هرچی که بشه چون بچه کوچیکه هستم میندازن گردن من اولین بار نیست همچین کاری باهام میکنن نمیدونم چرا هیچوقت ندیدم کسی کمکم کنه و یا ازم دفاع کنه هروقت خواستم از خودم دفاع کنم کتک خوردم خدا رو قبول دارم و دوسش دارم ولی این موقع ها عدالت خدا برای من کجاست چرا هیچوقت ندیدم به دادم برسه بعد هر دعوا یه جوری که انگار هیچکاری نکردن میگن پاشو غدا بزار جلومون برو اتاقمون رو مرتب کن خب منم آدمم نوجوونم روح و قلب دارم باید با این خانواده دقیقا چیکار کنم اگه داداشم خواهرم یا من رو کتک میزد هیچییی نمیگفتن چون عزیز دردونه خانوادس حتی وقتی داشتم از خونه من رو مینداخت بیرون کسی چیزی نگفت و فقططط خواهرم اومد کمکم بعد که خواهرم برای بقیه اعضای خانواده گفت فقط خندیدن من الان تو این خانواده باید چیکار کنم