من با مادرشوهرم نزدیک چهار پنج ماهی هست که قطع ارتباطم چون هربار که رفتم سمتشون فرداش یه بحثی راه انداخت و ازم ایرادای بنی اسراییلی گرفت و بین منو شوهرمو خراب کرد و تا یک ماه فقط سر بحثایی که اون انداخته بود وسط باید زجر میکشیدم
الان عید شوهرم میگه تو نمیای عید دیدنی پیش مادرمو فامیلام منم نمیام مهمونیاتون و میگه من میرم پیش مامانم و فامیلام توام برو پیش فامیلا خودت
من خوشم نمیاد تنهایی بره پیش مامانش اینا بالاخره زن داره از یه طرفم میترسم برم باز عیب و ایراد ازم بگیره و دعوا بندازه بین منو شوهرم
بنظرتون چیکار کنم؟