من عروسی خواهرم خیلی جوگیر شده بودم
کلا تو اسمونا سیر میکردم
بعد دوستمم تنهایی بدون خانوادش همراه من اومده بود عروسی نسبت بهش احساس مسئولیت داشتم
تو سالن اخرش که تموم شده بود عروسی
پاکت پول هدیشو داد بهم
منم تعععارف جر وا جر میکردم که نههههه اصلاااااا تو تنهایی پا شدی اومدی مهمان ویژه ای هدیتو اصلا قبول نمیکنم ناراحت میشم بخدا و....
خلاصه به زور دوستم پاکتو گذاشت تو دستم
منم جلو روی خودش درشو باز کردم شمردم😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
بعد بردم دادم مامانم که بعدن بده خواهرم