لطفا اگه میخوایید زخم زبون بزنین نیایید تو تاپیک نظر بدین..
کاربری هم دست ی نفر نیستش!
خب دیشب با دوستام رفته بودیم بیرون ۶تایی با شوهرامون
بعد تو پاساژ بودیم دوستام پولدارن (ینی پولدار نیستن منطورم اینه وضعشون ازما بهتره) داشتن خرید میکردن من نتونستم خرید کنم .. ولی یاد حرفا و نصیحتا افتادم حرص و دعوا ننداختم اومد در گوشم گفت اه کشید شرمندتم منم قربون صدقش رفتم گفنم فدای سرت من انفد دوستت دارم که واسه یه لباس ناراحتت نمیکنم مگه لخت موندم؟..
هیچی دیگه دعوا ننداختم همه چی هم خوب بود
سرشام بود شاممون تموم شد موقع حساب گردن شد!
(اینم بگم قرار نبود شام بریم ببرون یهویی شد) بعد شوهرم دید موجودیش از مقدار پول شاممون کمتره اومد ب من گفت کارتتو میدی؟ بعد یکی از دوستام با شوخی برگشت ب شوهرم گف از کارت فلانی (من) خرید میکنی؟؟؟ بعد شوهرم واسه اینکه ضایع نشه گفت خرجیمونو بعضی وقتا میریزم ت کارت زنم!
بعد من فک کردم شوهرم داره سربه سرم میزاره با شوخی گفتم نخیر من کارتمو ب هیچکس نمیدم و ندادم بهش
اومد در گوشم گفت مسخره بازی درنیار پولم کمه پول ندارم تو کارت پولم از قیمت میزمون کمتره بده فردا پسفردا میریزم برات منم ناراخت شده بودم گفتم خوبه والا چ شوهر نمونه ای با ی مبلغ چص تومنی زنشو برداشته اورده رستوران لاکچری!
بعد بهم گف مسخره میکنی؟ ادم شوهرشو مسخره میکنه؟ بعدشم مگ میدونستم این دوستای مسخره ی تو مجبور میکنن بریم شام بیرون؟
بعد بهش گفتم کارت کشیدی بیا پول منو بزن گفت اگه الان ت کارتم داشتم ک نمیومدم از تو بگیرم
منم پوزخند زدم
بعد گفت به حرف میگی فدای سرت زندگیمی تو پول فدای ی تار موت و… از این حرفا ولی تو رفتار خوردم میکنی دلمو میشکنی و داغونم میکنی حالم از خودم بهم میخوره به عزای من بشینی سیاه منو تنت کنی بسه دیگه بسه!
منم گفتم خیل خوب فیلم ترکیش نکن
بعد از فشاری ک روش بود پوست ناخنشو میکند من جلوشو گرفتم تو جمع ازش تعریف کردم از دلش دراومد
شب اومدنی باز فیلم ترکی شد…🤦🏻♀️
شوهر یکی از دوستام اومد دلقک بازی دراورد برگشت گفت فقط فلانی(شوهرم) زرنگی کرد برا زنش چیزی نخریدا !
بعد همه زدن زیر خنده منم گفتم ما خودمون میدونیم چیکار میکنیم !!
شوهرم رنگش پرید بغض کرد منم دیدم اوضاع ناجوره سریع دست شوهرمو گرفتم کشیدم رفتیم
اومد تو ماشین امقد فشار عصبی داشت هی سرشو میکوبوند ب فرمون میزد تو سرش منم گفتم غمت به جونم! داری خودتو اذیت میکنی جلووشو گرفنم ارومش کردم
اومدیم خونه همش قربون صدقه میرفتم و شوخی میکردم ولی تو خپدش بود شبم موقع خواب برگشت بهم گفت دیگه حق نداری با این دوستات رفت و امد کنی!
از دیشب سرسنگینم خودشم فهمیده گفت شوهرتو دوست داری یا بقیه رو؟ شوهرت اگ بگه حتی نباید با مادرت رفت امد کنی!
من دلم نمیخاد اینطوری شه
انقد گریه کردم که نگو
چیکار کنم بزاره پیش رفیقای چندین و چندسالم بمونم؟🙁