زنداداشم خیلی دوروعه جلوی من عین خواهر باهام رفتار میکنه پشت سرم یه جور دیگه
مثلا یکی دوبار راجب یه چیزایی حرف زدم (فکر میکردم رازدار و سنگ صبوره) بهش تاکید هم کرده بودم که کسی نفهمه
بعد به گوشم رسید که رفته پیش دیگران گفته
بهش میگم چرا گفتی میگه از دهنم در رفت واینکه جوری برخورد میکنه که انگار اصلا قضیه مهم نیست حرفای منو پیش دیگران میگه ولی وقتی ازش میپرسم از فلانی چه خبر میگه از من نپرس مگه من خبرچینم
الان موندم چه رفتاری باهاش بکنم که بفهمه دیگه اعتماد بهش ندارم ولی غیر مستقیم باشه یه جورایی با سیاست عمل کنم