دوماه بود خونه بابام بودم قرار بود جدا بشیم مهریه ام گذاشتم اجراحتی پیام داد باز آشتی کردم اومدم خونه خودم چندین بار هم رابطع داشتم باهاش ولی بازم ناامیدم بازم نگرانم بازم حالم خوب نیست نمیتونم کارام بکنم یعنی احتیاج به زمان دارم؟ چیکار کنم این چه حالیه دارم من ...انگار تکلیفم مشخص نیست اصلا اینم بگم سیزده ساله ازدواج کردم پسرم ۸سالشع اینجوری شدم
علت دعواتون چی بود
متاسفانه ما خانوم ها ، حرف ها رو هیچوقت فراموش نمی کنیم . حتا کمرنگ هم نمیشن برامون
یا باید تحمل کنید و زمان بدید که یواش یواش براتون حل شه یا خودتو عذاب بدی و همیشه برای خودت تکرار کنی حرفاشو
همسرت متحول شده تغییری کرده یا نه ؟؟؟
آره بهتر شده خداروشکر ولی من حرفایی که قبلا بهم میزده از روی بددلی نمیتونم فراموش کنم با اینکه باهاش رابطه دارم دارم همش به خودم میگم چته مشخص نیس خوب شدی نشدی همش میگم معلوم نیس زندگیم خوب بشه نشع
خب همین که بهتر شده جای شکر داره .
خودتو سرگرم کن . به خودت بها بده .
هیچوقت جای اون زخم ها خوب نمیشه باید اینو قبول کنی . پولی همین که رفتی واسه طلاق ولی اون پیشقدم شده یعنی دوستت داره یا حداقل زندگیشو دوست داره .
متاسفانه مردهای ما تربیت نادرستی که در کودکی داشتن باعث شده انقدررررر ..... (نمی دونم چه کلمه ای براشون بکار ببرم ، بی درک بیشعور نفهم یا هر چیزی که نمیتونن بفهمن چقدر حرفهاشون آزاردهندست) باشن .
این حرفا الکیه . اینجور مردا خیلی داغونن . من خیلی شمارو میفهمم متاسفانه . یعنی هیچ جوره نمیتونی به کسی بفهمونی که این چطور شخصیتی داره .
از طرفی گفته حسی مدارم از طرفی آشتی کرده و اینا نشانه ی روان ناسالم هست
بهشون فکر نکن
گغتم که فقط خودتو سرگرم کن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
