من و مادرشوهر بی همه چی م و دختر خرابش تو ی ساختمونیم بخدا خیلی اذیت میکنن بچش ۷سالشه بچه من ۱سال و ۱۰ماهشه پسرش در طول روز ۱۰باری میاد در خونم از صبح تا شب کیک میخام بیام پیش پسرت میگم بیا دو سه باری راهش ندادم مادرشوهرش لگد میکوبید تو درم که باز کن (شرایط جا ب جایی ندارم اینم بگم) میاد بعد دو دقیقه بازی میگه میخام برم گریه پسرمو در میاره همش میگه بیا ببرمت هی گولش میزنه کتوام بیا خسته شدم چیکار کنم بخدا نمیکشم امیدوارم ب روز خوش تو زندگیمون نبینند که سه ساله زندگیم ب کامم زهر کردن الهی خدا فقط غم و غصه بهشون بده
اینم بگم از بس اذیت میکنن عصبی شدم دو سه باری بچمو بد کتک زدم
شوهرت چیزی نمیگه؟
خیر نببین منم بچه مو وابسته خودشون کردن هیچ وقت پیشم نیست همه چیزشون گرفت دست خودش بعدم ادعای خوبی در میاره شوهر بی غیرت من انگار چغندرم
اگز میخاین تو زندگی پیر وشکسته وخار خفیف بشید برین توی ساختمان باهم زندگی کنید بدترین درد دنیاس
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
