پیش یکی میشینم صحبت که میکنیم با جزئیات حرف میزنم
البته الان خیلی بهتر شدم قبلاً کل زندگیم و برنامه های طول روزمو میریختم وسط
دست خودمم نیستا
کلا به عمم رفتم ، اونم همینه
البته مامانمم میگفت جوونی اینجوری بوده تونسته رو خودش کار کنه الان بهتر شده
دیدید اینایی رو که مثلا میره خونه میخرن یا اتفاقات بزرگ تو زندگیشون میوفته، تا خودت متوجه نشیچیزی نمیگن؟
من آرزومه از اونا باشم
مثلا زنداداشم یا خواهرم با اینکه خیلی صحبت میکنیم ولی اصلا از برنامه هایی که برای زندگیشون دارن چیزی نمیگن
مثلا ما میفهمیم که زن داداشم کسب و کار جدید راه انداخته ، یا خواهرم یه وسیله بزرگ برای خونهش خریده
چجوری میتونن انقدر خوددار باشن؟
تا یکی ازم سوال میپرسه با جزئیات جواب میدم
مثلا الان برنامه اینه که یه مسافرت خارج از کشور بریم بعد عید ، من با خودم عهد کردم تا لحظه ای که نرفتم فرودگاه به هیشکی جز خانواده هامون نگم
دیروز درهمی داشتیم هی داشتم وسوسه میشدم بین حرفام بگم ، هی داشتم وسوسه میشدم
ولی با بدبختی جلوی خودمو گرفتم آخرشم زودتر زدم بیرون 🤦🏻♀️
یکی از فامیلای نزدیکم هم که باهاش ارتباط زیادی دارم از شانس من آدمیه که از من حرفمیکشه ولی خودش ذره ای بروز نمیده ، ینی در این حد که ما حتی نمیدونیم کار همسرش چیه
ولی هربار من براش از زندگیم میگم 😭
تاحالا به این شفافیت خر بودن خودمو حس نکرده بودم 😭