متاسفانه.
جمعه این هفته نرفتم خونه مادرشوهرم.به خاطر مشکلم با شوهرم.
شوهرمم جمع کرده رفته شهر تحصبلش.
مادرشوهرم که میگه من به خاطر قرص افسردگی نمیتونم گریه کنم و بسیار بی تفاوتم.
زنگ زده.ارههه پیش تو نیست.چندساعته کارم.گریس.
جلو بقیه.
بهش میگم زشته بقیه میفهمن.
میگه نهههه نگران نباش.بهش زنگ بزن.ببین کجاست.
جواب منو نمیده.
گفتم باشه.
شوهرم جواب منم نداده.گفتم حتما سایلنت بوده.
زنگ زدم به مادرشوهر که بگم.
میگه تو نباید میگفتی درس دارم نمیتونم بیام.ادم که ازدواج میکنه نباید این حرفارو بزنه.
منم عصبانب شدم.گفت مگه نمیدونست از اول من درس و دانشگاه دارم??
فهمیده چه گندی زده.شب پیام معذرت خواهی فرستاده.
همیشه همینه.
یاد دو تا حقم میفتم که زدن زیرش اعصابم خورد میشه.