شوهرم نمیزاره برم خونه مامانم ازم دورن شهرستانن سه
چهار ساعت راهه تا اونجا ازشون کینه داره نمیزاره برم خونشون پنج ماهه ندیدمشون خسته شدم به هر راهی زدم که راضیش کنم نشد
به نظرتون به خانوادم بگم که نمیزاره
همش میگن چرا نمیای منم هر دفعه یه بهونه میارم
الانم چهار ماه حاملم تو شهر غریب خیلی دلم گرفته 😭😭😭اگر بهشون بگمم مطمعنم دعوا درست میشه
شوهرمم یه آدم کینه ای و مغروره یعنی اگر یبار باهات بد بشه دیگه هیچ وقت خوب نمیشه
چقد سخت
خب اخه چرا بااین اوضاع بچه دار میشین دو روز دیگه تا سر کوچم نمیزاره بری کسی ک خونوادتو ازت گرفته خدایا پیر شدم از دست نی نی سایتیایی ک با اوضاع بد زندگیشون بچه میارن
الان که میتونی حاملگی رو بهانه کنی اما بهترین کار اینه شوهرتو قانع کنی خوب نیس اینطوری بگوش من نیاز دارم روح منو میکشی
خودش چقدر به چقدر خانوادشو میبینه؟
به نظر من بعد بچه شاید بهتر شد .وقتی دید دست تنها نمیرسی به بچه و کمک لازم داری شاید رضایت بده
جلوش مظلوم نمایی کن
اگر حانوادت یه کاری میکنن دلش میرنجه یا حساسه یه تذکر کوچیک محترمانه بده به خانوادت جلوش نگن این غیرتی نشه
کینه و ناراحتی رو چیه که اونا نمیدونن ولی این اینجور کینه کرده؟
من تو شرایط شبیه شما بودم شوهرم بد دل و کینه ای و قهر قهرو بود جدا شدم سریع. بخاطر همین یه لحظه عصبی شدم خودمو گذاشتم جای شما اگه منم بچه دار میشدم چه حالی داشتم البته من شوهرم به ظاهر با خونوادم خوب بود پشت سرشون بد بود نمیذاشت تنهایی برم شهرمون خودشم دیر به دیر میومد. خلاصه که سعی کن باهاش رفیق باشی لج نکنی باهاش تو دیگه مادری سکان زندگی دستته موفق باشی عزیزدلم
