خواستگار ک برام میاد قبل از اینکه ما بررسی کنیم یا خانوادمون با هم بشینن فک کنن حرف بزن. عموم میاد شروع می‌کنه ب فنگ انداختن موج منفی زدن.
تازه پسر بزرگ هم ندارع ک بخوام بگم در نظرم داره براش.
ما کاری ب زندگی اونا نداریم تو تصمیمم گیریاشون نظر کسی رو نمیپرسن خودشونن و خودشون ولی تا یه اتفاقی واسه ما میفته بدون اینکه نظرشو بخواییم دخالت می‌کنه.
این حسادته ؟ چیه؟
دختر دم بخت ندارن احیانا؟
همه جا باید یه عموی خرابکار باشه 😏
بهشون نگید
پسرم که نداره ..معلومه حسادت دارن ...
فدات دون پاشوندن نمیشه میگن موش میدوونن تو زندگیمون
از حسادته دیگه
منم زیاد دیدم
نذارید بفهمن.من واسه خودم تا قطعی نشد نذاشتیم کسی بفهمه.تو فقط عموت بود.من دو تا عمه و سه تا دختر عمه و چهار تا دایی و سه تا زن دایی و یه خاله که همه سلیطه بودن.عقد کرده بودیما اما بازم فنگ می نداختن تا بیاد منو طلاق بده
اگر دختر داره حسادت اگر نه دخالت‌هستش ...
کلا تا به مرحله جدی نرسیده لزومی نداره هیچ کس بفهمه کی آمده خواستگار یا هرچی
عموها اگه بخوان خوب هم باشند زناشون نمیزارن
با ی زبونی باهام حرف میزنه گاهی ک انگار بهم مشکوکه ینی مستقیم داره بهم تهمت میزنه..
خواستگار سنتی اومده بود برام بابام سین جیم نکرد ک کجا دیدتت میشماسیش؟ ولی عموم کشوندم ی گوشه کلی ازین سوالا پرسید سین جیمم کرد عینهو چی...
