2777
2789
عنوان

ترسیدم به زنداداشم مواد غذایی بدم

105895 بازدید | 193 پست

یکی از بدی های زندگی تو یه ساختمون با خاندان شوهر همینه 

زنداداشم میاد خونم دوس دارم بهش موادغذایی و ملی چیز بدم با خودش ببره باید با ترس و لرز که اینا نبینن قایم کنم بهش بدم ببره 

مامان ها✋✋ طاها من مشکل توجه تمرکز و تاخیر کلام داشت.

دو سال برای گفتار درمانی حضوری می‌رفتیم که بی نتیجه بود.😔

تا با خانه رشد که صد تا درمانگر تخصصی گفتار و کار و روانشناس آنلاین هستن آشنا شدم، برای هر مشکلی هم آقای خلیلی بهترین درمانگر رو بهم معرفی کرد. 

این مدت خدا رو شکر پسرم خیلی پیشرفت کرده.🤩🤩

اگه نگران رشد و تربیت فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید.

اگه از جیب شوهرته و راضی نیس نباید بدی 

اگه از جیب خودته وقتی میری خونش خرید کن ببر

کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه مو "موسی" هم ِبشُم "آسیه" از "آبُم" نمی گیره.نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره 🍀

لعنت بر هر کی ساختمان دو‌طبقه رو‌مد کرد .

نفرین بر اونایی که گفتن پسر اردواج کرد بیاد خونه باباش چی میشد پسر هم‌بد ازدواج خانه پدریو‌ ترک میکرد اصلا کاش میگفتن شگون نداره عروس با خانواده شوهر یجا زندگی کنه 

جیب من و شوهرم نداره مشترکه اسمشم زندگیه مشترکه

ولی جیب زن دادشت و شوهرت جداس 

کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه مو "موسی" هم ِبشُم "آسیه" از "آبُم" نمی گیره.نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره 🍀

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792