بعد ازدواج آبجیم و بچه دار شدنش فهمیدم اصن بابام منو دوست نداره خودم دیدم ک چجوری عین پروانه دور ابجیم و بوش میگرده چجوری از ته دل قربون صدقه اش میرن اینارو هضم کردم ک....
بعدش
تظاهرهای الکیشون اذیتم میکرد میدیدم الکی قربون صدقه بچهام میرن فهمیدم اونجوری ک من فک میکنم دوستشون ندارن....
اب پاکی مامانم ریخت رو دستم ک جلو خاله ام ورداشت گفت آره اون یکی نوه ام خیلی بهتره اون خودشو شیرین تر میکنه 💔❤️🩹 اما بچه این ((منظورش من بودم)) آرومتره خودشو عزیز نمیکنه درصورتیکه بچع من مثل اونه شایدم از اون بهتر....بقیه اش پایین میزارم 🥲🤧🤧