مسافرت میرفتیم تو یه جاده ناآشنا (شب بود) تو مسیر به چندتا روستا با فاصله چند کیلومتر برخورد کردیم که اکثراً خالی از سکنه بود اما یکی دوتا روستا بودن که تو هر کدوم فقط برق یه خونه روشن بود برام سواله که اون روستاها فقط یه خانواده سکنه داشته؟ چجور میشه؟ هم ترسناکه هم دلگیر😰😓
منم همیشه ب اینا فکر میکنم اصن انگار میرم یه دنیای دیگه دوس دارم خودم تنها توی روستای دور افتاده زندگی کنم
🌹وقتی خدا خواست یوسف را از زندان نجــات دهــد صاعـقهای نفرستـاد تـا درِ زندان را از جای بکند، بلکه در آرامش شـب درحالیکه پادشاه در خـواب بود رؤیایی بسوی او روانه کرد. 🍀پس بـه خدایت اطمینان داشته باش. 🌹فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أ️مری الی الله ان الله بصیر بالعباد
من تا ۱۲سالگی یه حایی زندگی میکردیم ک فقط کلا ۷تا خونه بودیم که سه تاشون بهار میرفتن ییلاق تا پاییز کلا میشدیم چهارتا خونه ن برق ن گاز ن اب برقمون چراغ موشی گازمون اتیش ابم چشمه تازه خونهها دوتا یه جا بودیم دوتا با فاصله زیاد یجا دیکه
🌹وقتی خدا خواست یوسف را از زندان نجــات دهــد صاعـقهای نفرستـاد تـا درِ زندان را از جای بکند، بلکه در آرامش شـب درحالیکه پادشاه در خـواب بود رؤیایی بسوی او روانه کرد. 🍀پس بـه خدایت اطمینان داشته باش. 🌹فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أ️مری الی الله ان الله بصیر بالعباد
🌹وقتی خدا خواست یوسف را از زندان نجــات دهــد صاعـقهای نفرستـاد تـا درِ زندان را از جای بکند، بلکه در آرامش شـب درحالیکه پادشاه در خـواب بود رؤیایی بسوی او روانه کرد. 🍀پس بـه خدایت اطمینان داشته باش. 🌹فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أ️مری الی الله ان الله بصیر بالعباد
تا دلت بخاد بخاطر درس اومدیم روستا شاگرد اول بودیم سه تا خواهر بودیم بچه های مدرسه میگفتن شما کوهی هستین از کحا درس خوندن بلذید🫤🫤🫤در صورتی کما نهضت میخوندیم ن اینکه سنمون بالا باشه ها ولی تا دیپلم کرفتیم هیچ کی نتونست حامونو بگیرع متاسفانه یعد از دست دادن پدرمون داغون شدیم
🌹وقتی خدا خواست یوسف را از زندان نجــات دهــد صاعـقهای نفرستـاد تـا درِ زندان را از جای بکند، بلکه در آرامش شـب درحالیکه پادشاه در خـواب بود رؤیایی بسوی او روانه کرد. 🍀پس بـه خدایت اطمینان داشته باش. 🌹فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أ️مری الی الله ان الله بصیر بالعباد