راستش چند وقت پیش یه سوتفاهمی برا عمم پیش اومد. عروسی دخترش بود بعد عروسی دخترعمم عکس خودشو با آرایش و لباس عروس گذاشته بود پروفایل تلگرامش. بعد یکی از اقوام که راهش دور بود نتونسته بود بیاد عروسی, ازم پرسید عروس خوشگل شده بود یا نه, منم گفتم عکسشو گذاسته روی پروفایل تلگرامش خودت برو ببین. بعد چندروز عمم زنگ زد بهمون. به مامانم گفت دخترت رفته به فلانی گفته دختر من عکس لختی گذاشته تلگرام. در حالیکه خدا شاهده من همچین حرفی نزدم. به اون فامیلمون زنگ زدم گفتم شما به عمم گفتین من همچین حرفی زدم, گفت نه زنگ زدم تبریک گفتم و گفتم دخترت چه قشنگ بود توی لباس عروس, عمه هم پرسید از کجا عکسشو دیدی گفتم انیس بهم گفت که عروس عکسشو گذاشته روی پروفایل تلگرامش. عمه خانوم خودش بریده و دوخته و اینجور تفسیر کرده که من پشت دخترش حرف درآوردم. حالا نگید خب بقیشو بگم
اونایی که نمیگن خب لایک کنن😁
ما میخاسیم نگیم، خودت نذاشتی
خب
بگو ک زنگ زدی به عمه حالشو گرفتی وگرنه خودمو میکشم😑
از این جریان بیشتر از شش ماهه میگذره. روزی که عمم زنگ زد به مامانم و گفت انیس همچین حرفی زده, گوشیو گرفتم و به خود عمم گفتم که سوتفاهم شده. ولی بعدا از اونیکی عمه هام شنیدم که عمم رفته گفته انیس همه جا لخت میگرده. درحالیکه من از همه دختراش باحجابترم. از اون موقع من دیگه نه خونشون میرم نه بهش سلام میدم, چندبار دعوتمون کردن شام من نرفتم. عقد نوه شون خونه ی عمم بود نرفتم. عمم چندباز از مامان بزرگم پرسیده انیس چرا جلو جمع سلام نمیده بهم بهش گفتن به خاطر اینکه بهش گفتی لخته و بی حیاست.
حالا اینا به کنار, احتمالا تا عید عقد کنم, نمیخوام اصلا دعوتشون کنم. بابام هم میگه خودت هرجور راحتی. به نظرتون کارم درسته؟ کلا میخوام باهاش قطع رابطه کنم. انقد مغروره که یه معذرت خواهی نکرد ازم. خودش برید و دوخت و دعوا راه انداخت و تهمت زد و الانم بهم میگه بی ادبه به بزرگترا احترام نمیذاره.
معلومه که دعوت نکن
دنيا ارزش نداره، سخت نگيريد، اگه خداى نكرده اتفاقى براشون بيفته اون وقت نميريد خونه شون؟ پس بهتره تا سلامت هستن روابط تون را حفظ كنيد، دنيا زودگذره.
پس من چرا اینجوری ام
خالم فیلم گ ی دوتاپسروتوگوشی دخترخالم دید
اونم ترسیدگفت من براش ریختم
زنگ و اس زدن کلی چیزی بارم کردن
گفتم بریدتاریخ روزی ک براش ریختن اون فیلموببینید
رفتن دیدن ثابت شدمن نبودم دوهفته نرفتم خونه عزیزم نه خالم معذرت خواهی کرد نه پسر خالم
مامانم به خالم گفته بود این چ تهمتیه ب دخترم زدید
گف خوبه حالادخترت همچین خوبم نیس
دخترخالم پیامم دادگفت مامانم چیزیم میگه بیاخونه عزیز قهر نکن
منم رفتم به روخودمم نیاوردم اینکاراروکردن.نمیدونم درست بودکارم بالاتر بود محلشون نمیذاشتم بی ادبای خودخواه رو
من کلا با فامیل زیاد قاطی نمیشم
با دوستام راحت ترم. نهایتا چیزی هم شد کات میکنیم ولی فامیل یه عمر ور دلتن. بدت هم بیاد ناچاری تحملشون کنی
دعوت کن انشاءالله راهی بشه واسه آشتی
تو خوبی کن بگذر
شاید اونم پشیمون باشه اما چون بزرگتره نمیاد عذرخواهی
انيس جان خداكنه همه تهمت ها اين مدلى باشه. من هر شب دارم جاريم رو مادرشوهرمم رو نفرين ميكنم. خدا از تهمت ناروا نميگذره. مخصوصا تهمتى ك نه ديده شده نه شنيده شده. از دهن يه جارى كم سن آشغال ك مثل خواهر بوديم. از سر بچگى و حسودى پشت من گفته ك دوست پسر دارم و چهارماهه ك ولش كردم. وقتى اينو شنيدم داشتم سكته ميزدم. قرآن آورذم وسط و خيلى از داستانهاى ديگه ك برام پيش اوند. خدارو شكر شوهرمم پشتمه و از خانوادش قعط رابطه كرد. الان پنج ماهه از اون خاطره تلخ ميكذره و من هر روزم شده گريه هاى يواشكى و نفرين كردن اونو مادرشوهرم. انيس جان همش از لينجور چيزا ميشنوم بهتون حسوديم ميشه ك اى كاش ب منم اين تهمت هاى چرت و پرت رو ميزدند نه ناموسى. با دوتا بچه خيلي اين حرف برام سنگينه. ١٤سال زندگيم مگه شوخيه اين كسافت آشغال ميخواست بهم بزنه. تهمت ناروا رو ب يه مسلمون زدن خدا نميگذره
