اصن نمیدونم چم شده اینجوری نبودم خیلی منطقی و سفت شده بودم نسبت به هرکسی زود وابسته نمیشم یهو این آقا نمیدونم چیشد به خودم اومد دیدم ای دل غافل ...
پارسال خواستگارم بود ببین ویس میداد نمیخواستم حتی صداشو بشنوم خیلی جدی بود با خانواده اومد جلو ولی متاسفانه دیوونه بازی درآوردم و بهش هم حسی نداشتم ردش کردم الآن منم که بهش حس پیدا کردم دوباره پیگیر شد ی مدت آخه ولی دیگه جدی نیس متاسفانه و منم حالا که احساسی شدم و واقن پرام ریخته چرا الآن چرا این آقا؟🫠
اسی چ حسی داری چند وقته دیگ عقدته با این لاغری؟
ببین خیلی تلاش کردیم صحبت کنیم و رابطمون رو دوباره بسازیم ولی من میدیم که دیگه سرد شده منم سرد میشدم و حس اضافی بودن میکردم و میکشیدم عقب چون خیلی اتفاقات افتاد بینمون و دل دوطرفه شکست با ی سری حرفا و کارا ولی خب گفتیم همو بخشیدیم و خودم به شخصه دیگه ناراحت نیستم ازش حتی استباهاتمم قبول کردم اونم همینطور اما باز هم سرد بودیم و دیگه برام وقت نمیزاشت حتی حضوری دیت هم که رفتیم انگار که از بودن کنار هم حالمون خوب بود ولی ی حس غریبی و سردی هم بود بینمون .نمیدونم واقن خیلی حس حسرت دارم کم ازین حس ها داشتم که مثلا حسرت بسه ولی این بار واقن حس حسرت دارم چون فک میکنم خیلی بهم نزدیک بود شخصیتش و همو میفهمیدیم ای کاش میشد درست بشه پوفف برای انرژی بفرس مرسی 🫂
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
