⤸🪽🩶 تو نبودی و به پاهای خدا افتادم ،
دست بیرحمترین ثانیهها افتادم ،
تو نبودی و تب فاصلهها پیرم کرد
عاشق شعر شدم، شعر زمینگیرم کرد
مثنوى کردمت و شُکر به جا آوردم:)
توى هر بیت فقط اسم تورا آوردم
آرزو کردمت و بغض نوشتم حالا . .
پاى تو آب شده خشت به خشتم، حالا
قد یک خاطره گه گاه کنارم بنشین؛
نه عزیزم! خبری نیست، از آن دور ببین!
گریهی مرد غریبست، ولی حادثه نیست ،
غرق رویای خودش بود، غریبانه گریست:)⤹'