۱۷ سالمه ، یه سال دیگه کنکور دارم
توی این مدت تک فرزند بودم و همیشه تنها
واقعا مستقل بودم و خب میشه گفت یه جورایی افسرده شدم ، امروز فهمیدم مامانم بارداره ....
نمیخوام بگم خوشحال شدم چون واقعا نه ...
آخه با ۱۷ سال اختلاف ؟ اون چی از من میفهمه
اصلا اون موقع که اون بره مدرسه شاید من ی بچه هم داشته باشم ...
چرا وسط کنکورم ...؟ چرا وسط درسام
مامانم میگه تو حسودی
راه حل چیه بشینم باهاش منطقی صحبت کنم ؟
واقعا ناراحتم ... کاش می مردم کاش
وقتی به دنیا بیاد جواب این حرفاتو خودت میفهمی ، میفهمی که چیو داشتی از دست میدادی ، انشالله صحیح و سالم باشه
دیگه اشتباهیه که شده. حرف بزنی میخواد چیکار کنه؟
منطقی میخوای چی بهش بگی دیگه تصمیم خودشونو گرفتن بنظرم باهاش کنار بیا وقتی بدنیا بیاد مهرش به دلت میشینه اختلاف سنی که زیاد میشه یه حس مادرانه بهش پیدا میکنی
من با خالم ۱۶سال اختلاف سنی دارم وهمه جوره باهم صمیمی و راحتیم.چی میشد اگه خواهرم بود؟عالی میشد.اینجوری فکر نکن عزیزم.منو داداشم ۱۶سال اختلاف داریم ولی وقتی به دنیا اومد دیدم همه زندگیم شده
من تک فرزندم
خیلی خواهر و برادر دوست داشتم اما نشد که نشد
به محض این که دانشگاه قبول شدم و اومدم تهران ترم یک دانشگاه فهمیدم مامانم حامله اس من خیلییی ناراحت بودم با این اختلاف سنی آخه...
بچه که پسر هم بود شش ماهگی ایست قلبی کرد و مامانم کورتاژ کرد
الان می گم کاش می بود...الان من 25 سالمه و اون تازه می رفت اول دبستان ...حداقل مامانم تنها نمی موند توی خونه ...
کورتاژ هم بدن خانم رو نابود می کنه ...مامان من توانش قشنگ نصف شد با این که 39 سالش بود
چه ربطی به تو داره که الان وسط کنکورته
واقعا فازتو نمیفهمم..ارزوی مرگ برای همچین موضوعی!
منم با داداشم 15 سال اختلاف دارم خیلیم دوسش دارم
این چیزیه که من ۱۰ سال پیش تجربه کردم
دقیقا سال کنکورم برادرم دنیا اومد
انتظار داری مادرت چی کار کنه؟
این ترست به خاطر سالها تنهایی بوده اتفاقا وقتی اومد میبینی زندگیتون چقدر پراز شور و شوق شده
