من با یکی از دوستام ک اشنا هستن رفت و امد داریم
یه شب رفته بودیم خونشون مهمونی بعد یکی از همسایه هاشم زنگ زد برای شب نشینی بیاد
زنه فالگیر بود ازاونا ک ج.ن اینا دارن
گرم حرف زدن بودیم مردا یه طرف ما سه نفرم یع طرف ک زنه برگشت بهم گفت تو همش مواظب شوهرتی ک مثلا دوستتو نگاه میکنه یا نه😐(البته منظور حرفش این بود اینجوری مستقیم نگفت)من همیشه هرجا برم وقتی شوهرم حرف میزنه نگاش میکنم یا چشمم بهشه
بعد برگشت گفت اخه کی ب اینا پا میده کی ب اینا نگاه میکنه بعدش دوستمم گفت اره والا اینا چی دارن ک(همش ب مرد من نگا میکردن دوتایی میگفتن)
بعدش زنه برگشت گفت شوهرت پاش بیوفته بهت خیانتم میکنه و ....خیلی حرفهای دیگ داشتن با دوستم بهم میگفتن
با اینک من ب شوهرم خیلییی اعتماد دارم و میدونم هیچ چشمی ب دوستم نداره و کارشم جوریه ک با زنا سر و کار داره ولی هیچوقت ازش چیزی ندیدم یا حتی حس نکردم
از اونشب ب بعد من عوض شدم دائم ب شوهرم شک دارم
و میگم نکنه از دوست من خوشش میاد و دوستم اون زنه میدونن و من نمیدونم(با اینک میدونم شوهرم هیچوق ب دوستم چشم نداره و پیام اینا نداده یا چراغ سبز نشون نداده)
چرااا دوستم فکر کرده ک شوهرم از اون خوشش میاد؟
حالم بده واقعا