2777
2789
عنوان

بخونین نظر بدین نویسنده ام

71 بازدید | 3 پست

روزگاری بود به تیرگی شب های شهریور✍🏻

به بلندی شب های یلدا ✨ به سردی شب های اسفند و به گرمی روز های خرداد ....

روزهایی بود برآمده از عشق ... از محبت ...

از وجودِ بچه های پاک آغشته به دلتنگی ....


۱۴۰۲/۲۷/۷

اولین کلمه را نوشتید این بار نه بر تخته ی بی رنگ کلاس نه با ماژیکِ غم بلکه با عشق بر روی تخته ی وجودِ من 🌱 نوشتید از زیبایی از زشتی ، از ذوق و از شرمساری ...

از خود گذشتگی و غرور ؛ مهربانی و حسادت ... نوشتید بر روی تخته ی زندگی تا ما بنویسم آنچه را که لازم است ...

آنچه لازم است بدانیم برای زندگی ؛ برای مسیرِ طولانی پیش رو .💞

ترجیح دادم صدایی را بشنوم که سال هاست منتظر بودم برایم بخواند تا من بنویسم ، صدای اصلی ... صدایی که روزی هر انسانی را به خودش برمی گرداند ... به راهِ اصلی زندگی اش ....

ترجیح دادم و با احتیاط قلمم را بر میز نهادم 🌸 قلبم را سپردم به دستان شما ...... وجودم را به حرف هایتان و روحم را در کلاستان ....

تکیه دادم بر دیواری که کاش نمی بود ؛ کاش نمی بود تا تکیه گاه وجودِ خسته من برای آرامش نمی شد ؛ می گذاشت همانطور آشفته بماند در رویای ِ خشکیده خودش ...

چشمم را با چشمانتان همراه کردم ... غرق در خیال خویش .....‌ صدایی نمی شنیدم نه از نهاد و نه از فعل و نه از درس ...

صدای امید می شنیدم در روح خانم سالخورده ای که الان روبرو و متقابل با نا امیدی من نشسته است ....

چشمانم گاه با حرکت دستانش همراه می شد ؛ شبیه پیچ و خم روزگار بود .... گاه بالا می آمد گاه پایین ، گاه آرام و گاه خشمگین ....

نگاهم را بالا بردم ... صورتی برجسته از زیبایی ؛ صورتی که نمایان گر زیبایی درونش بود ... نمایانگر فرصت هایی که از دست داده است .... نمیدانم اما ... غمگین بودم از اینکه چیزی از او نمی داستم ....؛ کاش می شد علت سفیدی موهایش را بدانم ؛ کاش بدانم چیست که باعث شده بتواند این چنین با دستانش ، با چشم هایش ، با حرف هایش و حتی با صدایش در تقابل زندگی من بایستد؟ ....

صدایی در درون ِ من : خبر از تابش بی نفوذ آفتاب در صورتم می داد ... یک چشمم را بسته بودم و به او نگاه می کرد ... غافل از اینکه او با خنده به من نگاه می کند ✍🏻🍁 از این حیران و دل بستگی ام ... چشم به قلبش سپردم و دل به سخنش ... وجودِ زیبای من ... در آن روز غافل بود ... غافل از اینکه سرِ بهترین کلاس ادبیات عمرش بود و هرگز ... ندانست لحظه ها همانند چشمان همرنگ شب تار ِ او هر زمان تو را به جایی می برند ... گوش کن ...🖤


بهترین کلاس عمرم رو نوشتم برای انشا 

نظرتون ؟

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792