ی اشتباهاتی خیلی بزرگی کردم تو همه چیز که این حس پشیمونی بیزاری که اذیتم میکنه
سال اول قبول شدم علوم سیاسی بوعلی سینا همدان نرفتم سال دوم همزمان قبول شدم تربیت معلم و جامعه شناسی تبریز اولی رو نخونده رفتم مصاحبه رد شدم چن واقعا علاقه نداشتم دومی هم ی ماه خوندم بعد انصراف دادم بعد اومدم شهر خودمون حقوق خوندم الکی که خانواده فک کنن دارم درس میخونم امسال هم ی اصرار مامانم آزمون وکالت دادم قبول شدم تو آزمون ولی باز نخوندم تو مصاحبه ش رد شدم چن بدم میاد از محیط دادگاه هیچی علاقه ی به درس خوندن نداشتم ولی چن بچه ی آخر خانواده بودم همه چیز فراهم بود واسم و فقط میخاستن درسامو بخونم کلاسای کامپیوتر طراحی رو پارچه خیاطی آشپزی شرکت کردم اما همشو نصفه رها کردم صدام خوبه واس گویندگی رفتم کلاسش ولی این کارم خستم کرد دروازبان تیم فوتسالم بودم استعداد خیلی بالای هم داشتم اونم ول کردم نمیدونم با خودم چند چندم خسته شدم پسر هم دیگه عمرا برگرده خیلی بد بودم واسش