مادرنامزدممریضه و خیلی حالش بده
خواهر نداره یه برادر بیشتر نداره که هیچ اهمیتی به خانوادش نمیده
نامزدم مادرشو برده پیش دکتر یه شهر دیگه
و اینکه یه هفتس اونجاس دیگه خسته شدم از این دوری
همش بهش میگموظیفه تو نبوده وظیفه داداشتم هست
حتی بهش گفتم تاابد پیش خانوادت بمون بااین شرایط ما هیچوقت زندگی درستی ندارم
ایا خواسته من خودخواهیه؟؟
چرا داداشش اهمیت نمیده چرا همش این هی باید همه کار براشون بکنه
پس فردا پیر ترشدن میترسم بگه من مراقبت کنم واقعا تو شرایط بدی گیر کردم
مامانم بهم گفت تو خیلی سنگ دلی!