سلام دوستان
من عروس اول خانواده شوهرمم
هنیشه نزدیک مناسبتها من لپام از حرص سرخ میشه و زبونم میخاد نیش بزنه بزورررر نگهش میدارم
اونموقع که مناسبتها من بود خانواده شوهرم گفتن ما 5 تا پسر داریم و اگر به اولی زیاده روی کنیم باید همه پسرا انجام بدیم واسه همین شب چله من طلا نداشت لباس نخریدن فقد میوه اوردن و لبو و گندم شادونه
برای جاری بعد من هم میوه ها خیلی بیشتر بود از نظر تنوع و هم اجیل داشت و هم طلا و چکمه و پالتو و ....
اونموقع یه گوشه اومدم خاهرشوهرم گفت اینا کاره خوده پسرمونه و خودش خریده ما هزار تومن ندادیم
حالا جازی سوم پنجشنبه قراره باز ببرن
اونوقت دارن میگن براز دومی بردیم نمیشه که واسه این نخریم !!!
حالا بنظرتون من چیزی بگم؟یا همچنان سکوت کنم کلا تو فرق گذاشتنهاشون نمیدونم عکس العمل خوب چیه
دیشب به شوهرم گفتم مبادا واسه ارزو انار خوشگل بخری میکشمت باخنده گفتم
اونم جدی گفتش به تو مربوط نمیشه واسه اون چی میخرن هرچی صلاحشون باشه میکنن
حس میکنم اعتراضم داره پای حسادت نوشته میشه نمیدونم چکار کنم