من انجام دادم
یادم نیست چطوری بود اما لنجام دادم
اینم بود : خواب دیدن معشقوق ( یه همچین چیزی ) تو مفاتیح بود .
من زنجانیم خب بعد خواب دیدم خونشون شهرک نصر هست فلان خونه ( اون خونه وجود داشت و فامیلیشون محمدی بود ( فامیلی معشوقه ام هم محمدی بود ) ؛ دیگه واقنی فکر میکزدم خونه ی پسر مورد علاقمه
مدام هم بهش فکر کردنی عطسه ی صبر میومد ( یعنی صبر کن ؛ یا دنبتل اون کار نرو )
طی یه ماجرایی فهمیدم خونشون تو شهرک نصر نیست ، شهرک هنرستان هست
و از ۱ سال قبلش ( سال ۹۶ ) خوابشو میدیدم مثلا بار اول خواب دیدم داخل اتاق مزرعمون شدم دیدم اونم اونجاست دستهای همو گرفتیم و خوشحال بودیم ؛ از کنارمون تو اتاق یه نهر باریک آب زلال رد میشد من خم شدم و آب خنک خوردم ( تاریخ ۲۲ ام یه ماه قمری بود که خواب در نهایت خوبی است ، مدتی بعد خواب دیدم با یه دسته گل اومد خونمون داد به مامانم و اومد نشست پیشم و یه سیب قرمز داد ؛ مدتی بعد خواب دیدم باهام یه کفش خریدیم و من کفشای خودمو انداختم آشغالی و اون کفشها رو پوشیدم ؛ مدتی بعد خواب دیدم لباس مجلسی بلند سبز و طلایی تنمه و ملمانم داره دف میزنه و من میرقصم ؛ مدتی بعد خواب دیدم باهام رفتیم یه مغازه ی کلید ساز من کلیدای خونمونو دادم و کلیدای نو برام درست کرد .
همکلاسی سابقم بود
و دیگه خوابشو ندیدم و ۳ ماه بعد خودش پیداش شد 😵