زمانی که پدرشونرم خونه ساخته (۳طبقه بزرگ ۳۰۰متر زمین ۱۸۰متر ساخت)شوهرم خیلی کمک پدرش میکرده توی کارها الان ک میخاد بفروشه میگه اون واحدی که از همه بیشتر بخرن پولش میده شوهر من که ما جای دیگه خونه بخریم جرایم و برادر شوهرم تا فهمیدن جنگ راه انداختن در صورتی که پدرشونرم میگه برادرشوهرم ی لیوان ابم دستش نداده منم هیچی نگفتم رفتم خونم ولی ب شوهرم پیام دادم سفت وایسا حقمونو بگیر