داغونم داغون.فقط یه معجزه بزرگ میتونه نجاتم بده ازینجان حریم خصوصی مونده نه عزت و احترام.نه اعصاب و ...
وااای فضول خوب اومدی خدا نکنه من از در بزنم بیرون ک میشنوم کجااا انگار مبصر کلاسه یا خدا نکنه شوهرم ی پلاستیک دستش باشه میدوعه میاد ببینه چی گرفته از یخچالمون بیشتر از خودم خبر دارع
وااای فضول خوب اومدی خدا نکنه من از در بزنم بیرون ک میشنوم کجااا انگار مبصر کلاسه یا خدا نکنه شوهرم ...
دقیقا عین مادرشوهر من.همش تو پله ها میشینه ما که میایم هی به دست آدم نگاه میکنه ببینه چی خریدیم.انقدر بدم میاد ازین اخلاقش.من حتی اگر مادر خودمم این اخلاقو داشت بدم میومد چ برسه ب مادرشوهر
ما هم تو یه ساختمونیمآمار هر لحظه زندگیمونو دارهاز بس که فضولهخیلی راحت هم پشت سرم حرف درست میکنه به ...
فک کردم فقد مادرشوهر من اینجوریه
ی بار مهمون داشت رفتم براشون شام پختم بعد فک کرد کارام ک تموم شده اومدم خونم در حالی ک من داشتم سالاد براشون درست میکردم تو آشپزخونه ک شنیدم داشت در مورد حرفهای خیلی افتضاحی زد
من باهاشون زندگی نمی کنم هیچ کمکی هم دریافت نکردم اما بهر حال با زندگی اونجوری اجاره خونه و اسباب کش ...
خوب وقتی میتونه خونه ای ک اینجا ب شوهرم ارث رسیده بفروشه یجا دیگه بخره چرا باید تحمل کنیم واقعا خریت محضه با خانواده شوهر ی جا زندگی کرد من حتی نمیتونم مراسمات خاص مث تولدامون یا سالگرامون تنهایی بگیریم خودش ک هیچ دخترانش و دوماداشونم جمع میکنن سر من
خیلی بد بینه شوهرم حتی جای دور نمیره سر کار ی بار ک رفت من داشتم با دوستای دبیرستانیم تصویری صحبت میکردم مادرشوهرم از پشت در شنیده زنگ زده ب شوهرم ک زنت دارع با مردا صحبت میکنه من دیدمش قسمم داد ک ب تو نگم بیا زنتو جمع کن تا شوهرم اومد و دیگه نرفت با اینکه دوستام و ساعت تماس و اینارو ثابت کردم ب ظاهر حرفهای منو قبول کرد
خوب وقتی میتونه خونه ای ک اینجا ب شوهرم ارث رسیده بفروشه یجا دیگه بخره چرا باید تحمل کنیم واقعا خری ...
به همسرتون ارث رسیده فقط؟ یعنی مادرشوهرتون داره تو خونه اب که فقط مال همسر شماست زندگی می کنه؟ یا منظورتون کلی هست و خونه ارث رسیده به کل بازماندگان؟
صحبتتون در حالت کلی درسته اما به لحاظ عرف معمولا کسی روش نمیشه به مادرش بگه خونه بفروشه که جدا بشه به علاوه اینکه مادرشون اگر تنهاست تصمیم خود همسرتونم اینه که بمونه نگرانش نشه
قبلا تو یه ساختمون بودیم شوهرم که نبود هی بهم تیکه مینداخت هر چی به شوهرم میگفتم باور نمیکرد منم صدای مامانش رو ضبط کردم از شانس اون روز مادرشوهرم کلی هم پشت شوهرم حرف زد منم همه رو فرستادم برا شوهرم هفته بعد من خونه مامانم بودم شوهرم زنگ زد من رفتم یه خونه دیدم و از اونجا راحت شدیم در عین ناباوری
از سرزنش دوست تا مضحکه دشمن /تاوان تو را میدهم هر روز/ آرزوهام همیشه آرزو موندن