2777
2789

خواهشا کمک کنید

من امروز از سنندج به تهران اومدم 

در طول مسیر دوبار توقف داشتیم

تو مجتمع های رفاهی سر راهی و چون با اتوبوس بودیم مجبورا پیاده میشدم تا ده دقیقه یه ربع و هر دو بار صحنه های خیلی بدی از سگا دیدم

بشدتتتتتتت لاغر شده بودن و میلرزیدن اکثرا توله هم بودن و مشخص بود خیلی خیلی گشنه هستن

چن تا رستوران اونجا دیدم دو سه پرس غذا گرفتم و گذاشتم جلوشون به یکی از مغازه دارهام یکم پول دادم گفتم براشون نون بگیر چند روز بده و قسم خورد ک میده

هردو بار اینکارو کردم

بازم حالم بده

همش میان جلو چشمم

به چن تا پیج حامی حیوانات پیام دادم گفتن ما به سگای ولگرد کمک نمیکنیم 

به کی بگم کمک میکنن

شماره ای چیزی دارین؟

.

تروخدا نکنید اینکارارو تعادل طبیعی زندگیشون بهم میریزه شهر ما الان پر شده از سگ ادم جرئت نمیکنه بیرون بره

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

تروخدا نکنید اینکارارو تعادل طبیعی زندگیشون بهم میریزه شهر ما الان پر شده از سگ ادم جرئت نمیکنه بیرو ...

یعنی چی؟

متجمع رفاهی بود عزیز وسط شهر نبود تو بیابون سر مسیر بود

داشتن ذره ذره جون میدادن


.

یعنی چی؟متجمع رفاهی بود عزیز وسط شهر نبود تو بیابون سر مسیر بودداشتن ذره ذره جون میدادن

نمیدونم والا برای من که از سگ میترسم سخته که هرروز تو خیابون ببینمشون

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

این کار ظلم در حق سگ ها و خودمونه 

طبیعت سگ اینه که بره دنبال غذا اگه شما بهشون غذا بدین شکمشون سیر میشه و مدام تولید مثل میکنن وقتی تعدادشون زیاد بشه زندگی خودمون هم به خطر میفته لطفا چرخه طبیعی طبیعت رو به هم نریزین

تروخدا نکنید اینکارارو تعادل طبیعی زندگیشون بهم میریزه شهر ما الان پر شده از سگ ادم جرئت نمیکنه بیرو ...

اینی که شما میگید برای جامعه ایه که نظارت داره روی حیوونا نه اینجا . اینجا فقط انسان گند میزنه به همه چی . به اینا غذا رسانی نشه میمیرن . سگ و گربه حیوون جنگل نیستن و از اول کنار انسان ها بودن 

من ومپایر اعظم نیستم😄
تروخدا نکنید اینکارارو تعادل طبیعی زندگیشون بهم میریزه شهر ما الان پر شده از سگ ادم جرئت نمیکنه بیرو ...

ای گفتی اینجا که من زندگی میکنم هم سگ زیاد داره از بس مردم از دلسوزی بهشون میرسن زیاد شدن گاها حمله هم میکنن واقع اینا باید جمع اوری بشن چون خطرناک هستن

  
منم میترسمولی اینام‌گناه دارن

اره ادم هم دلش میخواد کمک کنه نمیتونه ببینه هم میگن نکنید و اینا

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

برداشت تون چیه

bvbjb | 3 دقیقه پیش
2791
2779
2792