بچه ها من خیلی تنهام خانواده مادرم خیلی تعدادشون کمه زیاد اهل رفت و آمد نیستن
دیشب شب یلدا هیشکی پیشم نبود خوانوادم بخواطر مادر بزرگم که مریضه رفتن اونجا من خونه تنها بودم
از طرفی هم پارتنرس سابقم(چند ماهی با هم کات کردیم)استوری گذاشته بود
همشون خاله های و داییهاش تمام خوانوادشون دیشب خونه مادر بزرگش بودن خیلی خوشحال بودن داشتن بزن برقص میکردن
واقعیتش خیلی بهش حسودیم میشه حق داره که احساس تنهایی نکنه آدم مگه خوانواده به این پایه ای داشته باشه احساس تنهایی میکنه
خیلی دلم واسه خودم میسوزه