وقتی عاقدداشت خطبه عقدتون رومیخوندبه چی فکرمیکردین؟چه ارزویی کردین؟اخه میگن اون لحظه هرارزویی کنی بهش میرسی،درکل شمااون لحظه به چی فکرمیکردین؟
بگم نه؟ و برگردم به خوشیام؟ حیف نیست واقعا؟ چی شد به اینجا رسید؟
عاقد اولی توحرم اصلا نمی فهمیدم چی میگه
تومحضرم اصلا نشنیدم تو فضا بودم از خوشحالی
چجوری بگم بله ...بگم با اجازه بزرگترا یا بله تنها 😀
آرزو میکردم داماد همین جوری که نشون داده واقعا باشه،،،که هست
يادم نى به چى فكر ميكردم اصولا اين طور مواقع پر استرس يه حرف رو هى تو ذهنم تكرار ميكنم شايد اونموقع داشتم ميگفتم خدايا خوشبختمون كن
نمیگم اقا
انقدر که باورم نمیشد کنارش نشستم 😍😍😍 اصلا نفهمیدم چند بار خوند سقلمه خواهرم بود که از هپروت درم اورد بالاخره
چی می دونم😤😟😟
من قرانو بازکردم چندآیه خوندم.بعدخدارو بهدقرانش قسم دادم که خودش ضامن خوشبختیمون بشه تااخرعاشق هم باشیم.من چون سال 95عقدکردم قشنگ یادمه
ما کلا داشتیم میخندیدیم روده بر شده بودیم عاقد من انقدر بنده خدا سنش بالا بود بابام اینا زیر بغلشو گرفته بودن نیوفته بعدم وسطش شروع کرد به داستان گفتن یه دفعه ای گفت عروس خانم بگو با اجازه امام زمان و پدر مادرم بله 😂😂😂😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
