مادربزرگم درد و دل کرده گفته نوه مو چند ماهه ندیدم بعد زن عموم به مادربزرگم گفته زندگیش خوب نیست و شوهرش بداخلاقه نمیزاره بیاد شهرستان درصورتیکه اینطور نیست
این زن عموم یه دختر داره که ازدواج کرده با فرد خیلی پولدار واختلاف سن12سال بچه داره دخترش هم سن منه
نمدونم واقعا چرا این حرفا رو به من میزنه و همش دنبال اطلاعات در مورد منه
مادربزرگم به مامانم گفته این حرفا رو زده گفته
به مامانم میگم جلو زن عمو رو بگیر یه چیزی بگو که دهنشو ببنده ولی میگه ولش کن
یکی دوبار پیش اومده اینارو گفته
من تهرانم
خانوادم شهرستان
بنظرتون چیکار کنم خودم رفتم شهرستان به روش بیارم یا نه