روش کراش زدم اولش خیلی آتیشی بودم خیلی اولش گفتم قبول نکرد بارها گفتم قبول نکرد کم کم راضیش کردم به حرف زدن چند شب تلفنی حرف زدیم بعد دیت اول ک هی گفت نه نه بعد دیت دوم ک نرم تر شد بعد دیت سوم ک یه شب تا صبح رو قدم زدیم طلوع خورشید رو تماشا کردیم آتیش روشن کردیم و کلی حرف زدیم ولی دیگ نمیخام ادامه بدم فقط من تلاش کنم براش و اون هی بگ نه ؛ گور باباش