بخدا قسم داشتم از ته یه کوچه رد میشدم دیدم دوتا جون افتادن پی یه بنده خدا خانومی دیدم نزدیکش شدن این با کیف میزد بهشون میگفت ولم کن دست از سرم بردار من اون لحظه گفتم چیزی شده خانم دوتا پسره گفتن مثلا چیزی بشه میخای چه گهی بخوری
خانوم گفت نجاتم بده از دست این لاشخورا منم قمه رو در اوردم تا اینا قمه رو دیدن گفتن داداش ما کاریش نداشتیم گفتم از این به بعد کاری به کاریش داشته باشین خودت میدونی چه کارت میکنم
خواستم بگم بی ناموس نیستم تنها اخلاق بدم اینه عصبانی میشم تو محلمون بیا بپرس بگو بهت میدن مهدی ناموس پرسته هیچ موقع از قدرتی که داشتم استفاده نکردم برای اینجور چیزا