اصن نمیفهمم
من چرا هیچ شوقی واسه زندگی ندارم :')
هیشکی تو زندگیم نیس منظورم جنس مخالفه
یعنی هیشکی نیست منو بخواد
ولی بر فرض اینکه یکی پیدا شه عاشقم شه و بخواد باهام ازدواج کنه و ازدواج هم کنیم
چی میشه
یه سال دو سال بعدش تکراری میشه دیگ عادت میکنیم و باز زندگی معمولی تکراری دوباره شروع میشه
حالا تصمیم بگیریم بچه دار شیم
بچه دار هم شیم بعدش چی
هیچی مسئولیت هامون چن برابر میشه
در کل که چی؟!
من نمیدونم اینایی که میگن در لحظه حال زندگی کن یعنی چی
من هیچ تمایلی به هیچی ندارم
هیچ کس هم نیست که منو بخواد
الآن دقیقا تو لحظه حال چ گوه* بخورم؟
الکی به خودم تلقین کنم به به چ لحظه حالی به به