2777
2789
عنوان

رمان جدید

| مشاهده متن کامل بحث + 88704 بازدید | 2268 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

غم انگیزترین بخش این داستان اینجاش بود

آره دقیقاا 

البته همه جاش غم انگیز بود ولی خب اینجا خیلیی بیشتز بود 

من خیلیی کنجکاوم بدونم سعید کجاست؟اصلا مهدخت سعید و انتخاب میکنه یا این اسماعیلیو 

خانوم عباس آقا نیستم هرچی میزدم قبول نمیکرد مجبور شدم اینو بزنم پس همش ازم نپرسید 

من خودم دو تا بچه دارم یه لحظه خودم و گذاشتم جاش جگرم کباب شد براش

اره واقعا سخته 

خدا بچهاتونو برات حفظ کنه عزیزم

خانوم عباس آقا نیستم هرچی میزدم قبول نمیکرد مجبور شدم اینو بزنم پس همش ازم نپرسید 

آره دقیقاا البته همه جاش غم انگیز بود ولی خب اینجا خیلیی بیشتز بود من خیلیی کنجکاوم بدونم سعید کجاست ...

اگه اسماعیلی رو انتخاب کنه که خاک عالم بر سرش، ولی فکر نکنم بخاطر مهدیار هم شده می ره

اگه اسماعیلی رو انتخاب کنه که خاک عالم بر سرش، ولی فکر نکنم بخاطر مهدیار هم شده می ره

اخه قراره با اسماعیلی ازدواج کنه و از کمپ بره 

از اونطرفم ک سعید کلا وسایل مهدخت و آتیش زد و گفت فراموشش میکنه من نمیتونم بفهمم چی میشه 

بنظرم نویسنده خیلیی رمان و داره کشش میده 

خانوم عباس آقا نیستم هرچی میزدم قبول نمیکرد مجبور شدم اینو بزنم پس همش ازم نپرسید 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792