که خیلی بهم وابسته ایم
از طرفی این چند وقت خیلی واسش مشکل پیش اومده دروغم نمیگه واقعا وقت سرخاروندن نداره خیلی ازم غافل شده کم کم داره وابستگیش بهم از بین میره علنا چند بار گفته کارای مهم تر از تو دارم
منم خداوکیلی تا اونجایی که بشه درک میکنم و کمکش میکنم و گیر نمیدم ولی یه موقعایی دیگه اذیت میشم از اینکه یهویی اون حس از بین رفته
خیلیم داره طول میکشه چیکار کنم حداقل خودم اذیت نشم تا یکم اوضاعش بهتر شه؟