شوهرم تو زندگی نکات مثبت زیاد داشته از نظر مالی برام کم نذاشته از خوراکی و طلا و لباس، در بزرگ کردن بچه ها از ب بسم اله کنارم بوده ، معتاد نیس خیانت نمیکنه،ولی یه رگ عصبی داره که هر وقت میگیره از حیوون پست تر میشه پارسال سر هیچ و پوچ برای اولین بار کتکم زد یکسال طول کشید که ببخشمش، داشتم کم کم به شرایط عادت میکردم که دوباره به ناحق جلو بچه های کوچیکم و مادرشوهرم بازم کتک زد و ناحق گفت، فرداش برام یه شاخه گل رز خرید منم گفتم بخشیدمت، ولی خدا میدونه اصلا نبخشیدمش همش به مرگش فکر میکنم که اینجوری دیگه نبینمش چون بچه هام عاشق باباشونن نمیتونم طلاق بگیرم و زندگی اونا روهم خراب کنم، زندگی برام سمی شده به اکراه غذا براش میپزم و به نیاز ج ن سیش پاسخ میدم همش دارم ادا در میارم افسردگی گرفتم شما بگید چطوری دلمو باهاش صاف کنم و به زندگی برگردم