سلام
من با همسرم دوسال دوست بودم
تو این دوسال
بالای ۵۰ بار خیانت کرد بهم و من همشونو میفهمیدم
باهاش صحبت می کردم میگفتم هیچی بهتر از تعهد نیست نکن این کار ها رو اینا فقط بازیچه دادن دل دختراس
اهشون میگرتت
دیگ خسته شدم و نزدیک یک ماه کات کردم باهاش
بعد از یک ماه شروع کرد به زنگ زدن که هعی اصرار من دیگ فکرامو کردم میخوام بیام خاستگاریت
گفت بهم فرصت بده من میخامت
منم قبول کردم اومدن خاستگاری
شب خاستگاری بهم قول داد دیگ خطایی نکنه
(اینم بگم ک راهمون ۸ ساعت فاصلس و رابطمون مجازی بود و تو این دوسال فقط یه یار دیدمش)
دیگ عقد کردیم
بعد از عقد ی روز ک داشتم گوشیشو چک می کردم
یهو دیدم چند تا پیام تو بایگانیش بود
با یه دختر عاشقونه چت کرده بود
تاریخشو ک دیدم
دیدم نزدیک بله برونمون بودع
اون روز خونمون بود کلی گریه کردم جلوش
گفت باور کن بعد از عقد خطایی نکردم
چون بهش گفته بودم بعد از عقد چیزی ببینم
یه لحظه ام نمیمونم
الان دوسال عقد کردیم
خداروشکر چیزی ازش ندیدم
ولی ته دلم همیشه یه غم عمیقی هست
ک هیچ وقت خوب نمیشه :)
باور کنین من دختریم ک دست هیچ پسری بهم نخورده بود
اصن با کسی رلم نمیزدم
کلا همجورع بهترین بودم براش
الان بعضی اوقات همش تو دلم یه غمی میاد
ک ازش متنفر میشم...
اره مسخرس :) 💔