من ی ده روز مریض بودم هیچ کس نفهمید یعنی هیچ کس زنگ نزد بهم حتی نگفتن این خودش دوروز یبار زنگ میزر کجاست چرا زنگ نمیزنه
فقط مامانم فهمید هرروز زنگ زد
اومد پیشم بردم دکتر
مونده بودم تنها با ی بدم مریض هیچ کسم نبود حال راه رفتنمم نبود از اونجا فهمیدم میزان عزیز بودنمو