خواهرشوهرم چند بار گفته که چرا بچتون رو نمیارید خونه من ببینمش من بچه 1 ساله دارم بعد راستش من اصلا بدون دعوت جایی نمیرم اون وقت هر چند وقت یه بار متوجه میشم برادرشوهرم و خیلیای دیگه خونشون شام هستن اما یه زنگ نمیزنه به ما هم بگه بیاید بارها و بارها متوجه شدم چقدر مهمون داشته اما اصلا نمیگه به ما
بعد اون دفعه میگفت از بس بچتون رو خونه ما نمیارید نمیشناسه منو
نه زشت نیست بنظر من مرگ یبار شیون یبار بزار بفهمی تکلیفت چیه
ببین چند سال هست اینجوریه مثلا خانواده داییش شام اونجا هستن مادرشوهرم هست زنگ میزنن به برادرشوهرم هم میگن بیا بعد ما رو حساب نمیارن بعد منم دوست ندارم شیرینی بگیرم پاشم بچه هام رو بردارم بگم اومدم دیدن پسرت
با خودم میگم چرا ما رو هیچ وقت تو جمع نمیگم بد میگم؟
نه زشت نیست بنظر من مرگ یبار شیون یبار بزار بفهمی تکلیفت چیه
دلم میخواد بهش بگم که تا وقتی آقا سعید(همسرم 4 ساله فوت کرده) زنده بود همه رو احترام میزاشت جمع میکرد الان رفت و آمد هست اما شده اختصاصی برای بعضیا شما هم که هیچ وقت تو دورهمی ها داداشت که ما باشی رو نمیگید خب حتما دوست ندارید دیگه ما هم گفتیم تلفنی حال پسرت رو بپرسیم مزاحم نشیم چطور بود؟