بچها من خانوادم خیلی سختگیرن بااینکه الان دیگه همه چی عوض شده یه داداش دارم ۸سال از خودم بزرگتره و ازدواج نکرده و همش به فکر کارواینده اونن ولی من براشون مهم نیستم وقتی داداشم از رویاهاش که نمایندگی و ریاست خیلی بالا بالاها میپره میگه واسه نظرش ارزش قائلن ولی من تا از رویا و ایندم میگم میخرم میکنن و ناامیدم میکنن
توخونه ما هرکی بفکر نیاز خودشه مااصلا چیزی به اسم خانواده (برادر مادر پدر ) نداریم انگار هروقت یچیزی میشه خودم تنهایی باید حلش کنم هیچکی به دادم نمیرسه
ازاونطرفم همش خونمون دعواست سرپول وچیزای الکی اصلا
دلم میخواد برای دانشگاه خونه بگیرم تاازشون دور شم و نمیذاره میگه باید رفت وامد کنی بخاطر همین سختگیریا دست به اشتباهاتی زدم که خیلی پیشمونم
ایشالله خدا ازشون نگذره
ببخشید که تاپیکم طولانی شد😔