اصلا افاده ای
بار اولم بود میدیدمش
در اصل اومده بودن خونه عموم اینا
بابامم جوگیر شده بود دعوتشون کرده بود
بعد دیگه من کرررررم میریختم روش
مثلا اومده بود تو حیاط بچها داشتن فوتبال میکردن
میگفتم پسراااااا آروم بازی کنید
زهرا خانوم با چنگال غذا میخوره دهااااانش کوچیکه
چنان بهش گفتم
دیگه نیومدن خونمون🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣