2777
2789
عنوان

بچه های دانشگاه

132 بازدید | 13 پست

سلام خانوما 

از اول بگم من هنوز ترم یک و رشته معماری هستم 

امسال دانشگاه تازه ساختی قبول شدم که جمعیت توی اون دانشگاه کمه بنی فقط ۶ سال هست که تاسیس شده و یکی از شعبه های دانشگاه بزرگ هست 

از اونجایی فقط رشته معماری مخاستم برا همین اینجا زدم و قبول شدم و دابل دیگس هم نزدیک بودن به خونمون بود که فقط ۲ساعت راهه 

الان نزدیک یک ماه هست و بچه های میبینم که واقعا با من از همه نظر متفاوت هستن ( نه بعضی در واقع همه ) 

غیر دوستم که با من این دانشگاه هست با بقیه نمتونم ارتباط برقرار کنم البته در حد سلام و علیک و حرف زدن اوکیه


هفته پیش بچه ها قرار گذاشتن تا همه ترم یکی ها با پسرا و اینا برن کافه تا آشنا بشن 

من آدم مذهبی اصلا و اصلا نیستم اما از کافه رفتن و وقت گذاشتن با پسر های دانشگاه بدم میاد 

از اینکه بچه های دانشگاه ترم اولی ها با ذوق و شوق آرایش مکنن یا حتی میبینم فردی که مذهبی بوده و الان بعد یک ماه چادر برداشته و خیلی اپن هست نمیدونم چی بگم 

البته این ها اصلا به من ربطی نداره 

مشکل من از اونجا هست که جدیدا فهمیدم کل بچه های ترم یک دیگه اهمیت به من نمی‌دن و در واقع منو آدم حساب نمیکنن

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

به نظرتون من چکار کنم ؟ اینکه از بقیه جدا افتادم و هم از خانوادم دور هستم واقعا عذاب میکشم 

تصوراتم از دانشگاه چیز دیگه بود و یچی دیگه شد 

تو این موقعیت بهترین کار چیه؟ 

هفته پیش بچه ها قرار گذاشتن تا همه ترم یکی ها با پسرا و اینا برن کافه تا آشنا بشن من آدم مذهبی اصلا ...

خوب قرار نیست ترم یک سریع با همه اوکی بشی ...

منم دو بار با چند تا از پسرا رفتم بیرون خوشم نیومد حقیقتش حداقل فعلا تمایلی ندارم  ...

الان فقط تو جمع چند نفره ی دخترونه ام ...

اگه میخوای درگیر حاشیه نشی و ب ... نری فقط و فقط و فقط دوری کن اکیپ نشو همون در حد سلام بمون

مشکلم این هست که همه‌ی ترم یکی ها یک طرف و من یک طرف هستم واقعا تنها افتادم و فقط رفیقم دارم از اون طرف ۴تا آدم اسکول دارن پشت سرم حرفهای الکی در میارن 

خوب قرار نیست ترم یک سریع با همه اوکی بشی ...منم دو بار با چند تا از پسرا رفتم بیرون خوشم نیومد حقیق ...

آخه چی بگم کسی نیست که مثل من باشه شدید حس تنهایی و اعتماد بنفس پایین گرفتم 

مشکلم این هست که همه‌ی ترم یکی ها یک طرف و من یک طرف هستم واقعا تنها افتادم و فقط رفیقم دارم از اون ...

شاید الان فک کنی مشکله ک تنها موندی ولی ترم بالاتر بری میبینی خدا بت رحم کرده ک باهاشون بر نخوردی

به نظرتون من چکار کنم ؟ اینکه از بقیه جدا افتادم و هم از خانوادم دور هستم واقعا عذاب میکشم تصوراتم ا ...

میفهممت ...

باز به مرور همه چی تغییر میکنه ،یه وم این اوایل اذیت میشی 

اینو از منی بشنو که تازه ترم سه ام 

تمام اون اکیپای عجیب و غریب دخترونه پسرونه پاچید ...

یه اکیپی بودن منو تو حاشیه انداختن الکی ،اونا هم پاشیدن 😂

دوستی های عجیب و غریب و حتی دختر و پسر ۹۰ درصدشون از بین رفت و ...

برگردم عقب آروم تر و بی حلشیه تر زندگی میکردم باز ...

تهشم الان با چند تا از بچه های ترم بالایی در ارتباطم و چند تا از دخترای ورودیمون ،با پسرا هم اوکیم ولی نه آنچنانی ...

آخه چی بگم کسی نیست که مثل من باشه شدید حس تنهایی و اعتماد بنفس پایین گرفتم

متوجه ام ...برات نوشتم ،خود من یه روز ترم یک گریه ام گرفت از تنهاییم ولی از همون روز تصمیم گرفتم بشینم پیشرفت کنم ،چسبیدم به کتابخونه و یکی از بچه های ترم بالایی و درس و فیلم دیدن و لذت بردن از تنهایی 😅ترم دو مشکلم حل شد ،یه دوست خوب پیدا کردم ...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792