▨ نام شعر: چه میگذرد در دلم؟
▨ شاعر: شمس لنگرودی
ــــــــــــــــــ
چه میگذرد در دلم
که عطر آهنِ تفته از کلماتم ریخته است؟
چه میگذرد در خیالم
که غلغل نور از رگهایم به گوش میرسد؟
چه میگذرد در سرم
که جِرجِر طوفانِ بند شده در گلویم میلرزد؟
سراسر نامها را گشتهام
و نام تو را پنهان کردهام
میدانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم
طوفانهایی سر چهارراه ایستادهاند
و انتظار مرا میکشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را سمت خانهی تو گیج کردهام
گل آفتابگردانِ ونگوگ!
حضور تو چون شمعی ته دره کافی است
که مثل پلنگی به دامن زندگی در افتم
قرص ماه حل شده در آسمان!
چه میگذرد در کتابم
که درختانِ بریده بر میخیزند
کاغذ میشوند
تا از تو سخن بگویم؟
چه میگذرد در سرم
که در نوک پا قدم بر میدارند ، ببر و خدا
در خیالم؟