ربودی قلبم را،دینم را و ایمانم را،
هیچ نمیدانستم روزی با شیرازهی چشمان کسی اینگونه مست شوم! حال رفتی می بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی
منِ مومن تو کردی این چنین کافر چرا،گر بگویم تو خدایی لاجرم نیست کافریست
قلبم اکنون به دست توست نکنش اینگونه خون
سرخرگ و آئورت و شاهرگ پر شدهست از نام تو
می خورم هرشب شرابی مالامال از یاد تو
میشکنم می را بدین سان تا کنم توبه ولی
مستی با تو شکَند آن توبهی صدبارهرا
نوشته:خودم
🌱🌷