من یک دوستی دارم خیلی دختر خوبیه و میدونم بعضی جیزهارو قبول نمیکنه
اینا اکیپی رفتن سفر یک اکیپ شش نفر سه زوج
هیچ کدوم بچه ندارن همکارن
بعد از یک رود چشمه آبشار چشمه نمیدونم چی رد میشدن دوستم عقب ایستاده اما شوهرش با یک مرد و دختر دیگه وسط اب هست پشت اون دختره همسرش با چوب داره میاد ،شوهر دوست من از دست دختره جلوتر از بازوش گرفته میبره زن خودش مونده ،این کلیپ رو گذاشته و نوشته گذشتن چه قدر سخت بود پاهامو بی حس شد
من نمیتونم خودم به شخصه قبول کنم شوهرم از بازوی همکارش یا دوست خانوادگی بگیره من عقب تنها بمونم