ما یه همسایه داریم که شوهرش چندماه پیش سکته کرد و از کار افتاده شده. سه تا بچه مدرسه ای داره .وضع مالی خوبی ندارن. بچه هاشم درس خون نیستن. مادره هم هیچ سوادی نداره که به بچه ها کمک کنه.حالا اینا از وقتی مدارس باز شده مدام در خونه ما هستن یعنی هر روز دفتر کتابشونو میارن که تکالیفشونو ما حل کنیم و بهشون کمک کنیم.ما خودمون بچه نداریم و حوصله بچه هم ندارم.دیروز شوهرم خسته اومده بود خونه خوابش برد.یهو اومدن در زدن شوهرم از خواب پرید حالش بد شد.خودم هر وقت ظهر خوابیدم اومدن در زدن از خواب پریدم. یکی دوبار در خونه بقیه همسایه ها رفتن با اینکه با اینا همزبون بودن ردشون کردن.از یه طرف عذاب وجدان میگیرم بگم دیگه نیان از یه طرف واقعا آسایش نداریم و اینکه تا آخر سال تحصیلی باید هر روز بیان در خونه حوصله شو ندارم.موندم چیکار کنم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.