البته این خاب برا دوستمه برا من نیست
دوستم یه معشوقه داره که مامان معشوقه و مامان اون همکارن بعد دوستم خاب دیده میخاد خودشو باباش برن دنبال مامان معشوقه اش بعد رفتن و با چند تا پله بزرگ مواجه شدند که بابای دختره گفت اگه از اینجا برم ماشینم خراب میشه بعد نرگس(-اسم
دوستمه ) رو پیادهکرد و گفته خودت برو اونم زنگ زده مادر محمد (معشوقه نرگس) گفته منو بابام اومدیم دنبالت بیا بیرون اونم نه سلام کرد نه چیزی گفت گفت سرم درد میکنه نمیام بعد نرگس در میزنه و میره تو میره مامانش و خواهرش اونجاست میره پیش مادر محمد اونم نیگه سرم درد میکنه یه چیز قابل توحه روسری سرش نیست موهاشم از پشت بسته رو تخت افتاده میره بغلش میکنه بعد نرگس م یه عبای سبز و یه جوراب شلواری مشکی میاد بیرون بعد اونم سر حال میشه میره غذا میپره زرشک پلو غذا بعد غذاکممیاد ببای محمد به پسر بزرگ میگه میگفتی برنج می خریدم بعد از اون میرن بالای پشت بوم یه سینی های خیلی بزرگ هستن از اونا با در قابلمه نذری هست که مامان محمد داره میشوره بعد یه در دیگو بر میدارن پر پشتش ظروف شیشه لنگ به لنگه