مثل جمله ای که ناتمومه و وسطش نقطه میذاری،
مثل بذری که می خری اما نمی کاریش،
مثل کتاب مورد علاقه ای که می گیری و نخونده آتیشش میزنی،
مثل لباسی که می دوزی اما اصلا نمی پوشیش،
یک چیزی توی این مایه ها که سرت رو برای بوسیدن نزدیک ببری اما سیلی بزنی!
مثل آسمونی که ابر میشه اما نمی باره،
مثل برفی که میاد،میاد اما نمی شینه...
مثل هیزمی که روی هم می چینیش
اما فندک نداری بگیری زیرش
میدونی بودن با تو مثل چی بود...؟