من سه ساله که ازدواج کردم از همون اول با مادرشوهرم توی ی حیاط زندگی میکنیم توی روستا😔جدا از اینا مادرشوهرم خیلی اذیت میکنه دخالت میکنه تا در خونه رو باز میکنم از صدایه در خونه سریع میاد تو حیاط ببینه چیکار میکنم یا کجا میرم... هر چیزی واسه خونه میگیریم اگه زودتر تموم شه میگه چرا زود تموم شده چقد خرج میکنین و.... اشغالامون رو حتی نگا میکنه ببینه چی خوردیم چب نخوردیم خسته شدم از دستش بنظرتون چیکار کنم شوهرم راضی بشه واسه زندگی بریم شهر دعایی چیزی اگه بلدین بهم بگین ب خدا دیگه طاقتم تموم شده😔😔
ول کن دعا رو پای این چیزا به زندگیت باز نکن با شوهرت بشین با منطق و آروم حرف بزن بگو اینجوری اذیت میشی
خدا به دادت برسه کارت خیلی سخته
مردی ک بچه ننه باشه و به راحتیا نمیتونی راضی کنی
سمت دعا و این چیزا هم نرو ک زندگیت و میپاچه
سعی کن باهاش کنار بیای و پیش خودت فکر کنی دیگ اخلاقشون اینجوریه تا اذیت نشی گلم همه زندگیا یه مشکلی هست توشون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
