آره راست ميگن همش ازجاريش تعريف كن خخخخخ
دیگه همینجوری موند بعد فرداش داداشم زنگ زد بهم گفت باتری گوشی قبلیم تو اتاقت گذاشتم الان لازم دارم اارش میاد بیاره دوستش
بعد منم گفتم خو خلاصه نشستم به جمع کردن لباسها با خودمم میگفتم خوب شد داداشم قبلش زنگ زدداشتم هنوز تا میکردم که زنگ و زدن و دوست داداشم اومد
منم در یک حرکت انتحاری همرو گذاشتم بالای کمد خلاصه دوست داداشم اومدو بعد حال و احوال گفت اگه اجازه بدین مهرداد گفته بالای کمد گذاشته ینی تا من بخوام چیزی بگم دستش بردبالای کمد ودر کمال ناباوری لباس زیر منو برداشت
ینی مردم و زنده شدم تا رفت
بعد از اونم هر وقت منو میدید اصلا نگاه نمیکرد یه پسر مثبتی هم هست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
